رضا پهلوی، تنها نیست
امین موحدی:
هنوز چند روزی از شکایت آقای رضا پهلوی از سید علی خامنه ای به اتهام جنایت علیه بشریت سپری نشده ،حرف و حدیثهایی به گوش میرسد که گویا رضا پهلوی در این داد خواهی تنهاست!
البته بيشتر هموطنان نگران آن هستند که مبادارضا پهلوی آنگونه که شایسته هست حمایت نشود.
سعی میکنم کوتاه و در حوصله خوانندگان گرامی مطالبی را در اين رابطه عنوان کنم .
شکایت مورد بحث ،جدای از منظر حقوقی به لحاظ سیاسی نيزدارای اهمیت زیادی ميباشد .شاکی این پرونده رانه یک شخص بلکه یک ملت بايددانست که تنهاوظیفه انجام اين مهم را، آقای رضا پهلوی بر عهده گرفته است .
در شرایطی که بحث سرکوب مردم سوریه و در کلّ هیجانات سیاسی کشورهای عربی موسوم به بهار عربی ،موضوع ایران را تحت الشعأع خویش قرار داده بود ،آقای رضا پهلوی داوطلبانه قبول مسئولیت کرده وبا اين شکايت بار دیگر موضوع ایران تبديل به بحث روز گشته و خامنه ای را در راس یک سیستم توتالیتر مذهبی به عنوان مسئول جنایات و ستمها در حق یک ملت معرفی نموده است.
از این جهت کار آقای رضا پهلوی بسیار ارزشمند و قابل دفاع و ستایش ميباشد.
به یقین رضا پهلوی در این داد خواهی تاریخی ،تنها نخواهد بود و هر آنکه به داد خواهی ملت ایران ایمان دارد ،در همراهی با رضا پهلوی تردید نخواهد کرد.
این تنها، داد خواهی ملتی علیه یک دیکتاتور نیست ،این داد خواهی ملتی هست که میخواهد از اعتبار و عظمت از دست رفته خود دفاع کرده و در اعاده حیثیت ملی خويش بکوشد.
حیثیت یک ملت در اثر سیاستهای ویرانگر و ماجرا جویانه حکامی ستمگر، لکه دار شده و تنها راه زدودن این لکه ،اثبات مجرمیت حاکم ستمگري ميباشد که ملتی را به گروگان گرفته است.
دنیا بایددادخواهي ملت ايران را باور کندوباور کند که ملت ایران ،چنین حاکمیت و حکامی را شایسته خویش نمیدانند و اگر خطری از جانب چنین حاکمیتی متوجه صلح جهانی شده و میشود ،مسئولیت آن بر عهده حکام وقت بوده و ملت ایران قبل از هر کسی خود از بابت چنین حاکمیتی متحمل تهدید و ستم گشته است.دنیا بایددادخواهي ملت ايران را باور کندوباور کند که ملت ایران ،چنین حاکمیت و حکامی را شایسته خویش نمیدانند و اگر خطری از جانب چنین حاکمیتی متوجه صلح جهانی شده و میشود ،مسئولیت آن بر عهده حکام وقت بوده و ملت ایران قبل از هر کسی خود از بابت چنین حاکمیتی متحمل تهدید و ستم گشته است.
اینک "رضا"ی ایران ،اين ایرانی در تبعید ،هر آنچه که رضای ملت ایران میباشد راانجام میدهد لذا وی هرگز تنها نیست و تنها نخواهد ماند .
دعای مادران داغدیده ،کودکان يتيم،خواهران برادر گم کرده و برادران خواهر از دست داده ، که سالهاست در ماتم عزیزانشان ،خدای ایران زمین را به یاری میطلبند،پشت سر هر آنکسی هست که به خونخواهی عزيزانشان بر خاسته است. رضا پهلوی با قبول این مسئولیت ، دعای میلیونها ایرانی را نصیب خویش گردانيده است .
روانهای پاک آنها که شجاعانه به داد خواهی سرزمینشان مقابل جوخههای مرگ رژیم اسلامی ایستادند ،اینک سرود"ای ایرانای مرز پر گهر" را دوباره میخوانند همانگونه که هنگام انتقال به محل اعدام ، رو در روی دژخیم میسرودند.
رضا پهلوی به داد خواهی لحظات تنهایی مملو از شجاعت هموطنان خویش ، به التیام زخمهای مادران داغدیده ،براي اعاده حيثيت يک ملت بر خاسته است ،چنين شخصي تنها نیست وهرگز تنها نخواهد ماند.
گفتو گو با کیانوش رمضانی، کاریکاتوریست تبعیدی درباره فعالیت هنریاش در تبعید و مبارزهاش برای لغو مجازات اعدام در ایران
ایرج ادیبزاده
کیانوش رمضانی - میتوانم بگویم که تبعید من بیشتر خودخواسته بود. خب، من چند سالی شرایط مملکت را تحمل کردم. ایدههایم . مسئولیتی که داشتم... من در یک سازمان بینالمللی نماینده ایران بودم. سازمانی که عملکردش به طور کامل با محتوای جمهوری اسلامی ایران تضاد داشت. این سازمان یکی از سازمانهای حقوق بشری بود و هست و وظیفهاش هم پشتیبانی از کاریکاتوریستهایی است که به خاطر چاپ آثارشان به دردسر میافتند.
طبیعتاً از سال ۲۰۰۳ که من عضو این انجمن شدم، پیشبینی میکردم که قاعدتاً باید مشکلاتی بهوجود آید یا در زندگی شخصیام خطری خواهم داشت. بههرحال از سال ۲۰۰۳ ادامه دادم و پس از انتخابات ریاست جمهوری دیگر واقعاً فضا را به شکلی دیدم که اگر بیشتر میماندم و صبر میکردم، چارهای جز رفتن به زندان اوین نداشتم.
بله میتوانم خیلی خلاصه بگویم که مصداق همان شعری است که سالها پیش سعدی سرود. میگوید بنیآدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند. به هرحال باید بپذیریم در شرایطی که ما در داخل
این دستبند یک یادآوری است برای خودم. اینکه هیچ وقت یادم نرود اینجا چکار میکنم. بهخصوص زمانی که به مسافرتهای کاری میروم، بهخصوص زمانی که صحبت میکنم با جوانهای فرانسوی، با جوانهای ملیتهای دیگر در کنفرانسهای مختلف، این دستبند همیشه به من یادآوری میکند که بودنم در اینجا چه فلسفهای دارد و اینکه چرا اینجا هستم. به همین دلیل، همانطور که اشاره کردید، کارهای من رنگ و بوی دیگری به خودش گرفته است و من دارم مسیر دیگری را دنبال میکنم.
من به نسل جدید خیلی امیدوارم. اینها فرق دارند. اینها با ما خیلی فرق دارند. به همین دلیل خوشبین هستم. من اعتقاد دارم همه مشکل از سیستم جمهوری اسلامی نیست. یک بخش آن فرهنگی است. من اعتقاد دارم خود جامعه، خود مردم عزیز کشور ما باید تا حدودی نگاهشان را به این مسئله عوض کنند. گسترش کینه باعث نمیشود که ما به عدالت و صلح برسیم. این مفهوم صلح و نوع دوستی مال ما ایرانیهاست. باید به نوعی از این کینهای که در جامعهی ما در حال شکل گرفتن و رشد گرفتن است دوری کنیم.
بله، به یک معنا بهشت قهوهخورها است و خیلی هم کیفیت قهوهاش خوب است. حالا من دوست ندارم خیلی تبلیغ کنم. اما به هر حال عادت کردم که بروم آنجا. هر روز میرفتم آنجا و یکی دو ساعتی مینشستم و مردم را نگاه میکردم. آدمها و تیپهای مختلف را نگاه میکردم تا این ایده به ذهنم رسید. به آنها پیشنهاد کردم که میخواهم اینجا یک نمایشگاه بگذارم از کارهایم که سوژهی آنها خود کافه باشد. ارتباط قهوه و فضای کافه و اشخاصی که وارد آن میشوند. گفتم بر اساس این کافهنشینیها ایده گرفتهام و میخواهم کار کنم و میخواهم که این کارها را با خود قهوه بکشم. خب این ایده برایشان خیلی جالب بود و خیلی تازگی داشت و از من خواستند هرچه زودتر این نمایشگاه را برایشان برپا کنم.
بله. در حوزه کاریکاتور میتوانم بگویم که تا بهحال کسی این کار را نکرده. دردسر من هم از همان زمان شروع شد. چون خودم هم هیچوقت امتحان نکرده بودم که آیا اصلاً با قهوه میشود کاریکاتور کشید یا نه. بههرحال پس از دو سه هفته آزمایش بالاخره موفق شدم آن جوهر و آن رنگ دلخواه را به دست آورم و مجموعهای از چند کار کشیدم و به نمایش گذاشتم. خوشبختانه خیلی تجربه خوبی بود و استقبال خیلی خوبی شد و میتوانم بگویم از تجربههای ماندگارم است.
بله. حتی جالب است بگویم که بعد وقتی که نمایشگاه را آنجا برگزار کردیم، به یکی دو تا از مشتریها گفتم که کدامیک از کارها را از آنها الهام گرفتم و برای مشتریها خیلی شوکآور بود و برایشان عجیب بود که مثلاً این کاری که آنجا روی دیوار است، الهام گرفته شده از خودشان است.
آن نمایشگاه از یک نظر دیگر هم این تجربه موفق بود. تمام کارهایم را خریداری کردند.
بله.
این کاریکاتورها را در آرشیوشان نگه داشتند، چون نمایشگاههاشان تغییر میکند. اما با من تماس گرفتند و گفتند که میخواهند عکاسی را شروع کنند. احتمالاً میخواهند تقویمی چیزی از آن دربیاورند. البته من کپی رایت کارهایم را به آنها نفروختهام. احتمالاً یک جنگ یا چه بسا یک صلح کاری هم با آنها در پیش روی دارم.
همین طور است. شما من را یاد چند سال پیش انداختید. بله، من همیشه به این موضوع اعتقاد داشتم و افتخار من این بوده که به عنوان یک ایرانی بتوانم این موضوع را آنجا مطرح کنم. احساس خیلی خوبی هم داشتم، زمانی که این جمله را بیان میکردم. البته آن روز این جمله را به انگلیسی گفتم. ولی خیلی برایم جالب است که الان شما به آن اشاره کردید و الان دارم میبینم که فعالیت خود من هم در فرانسه همین شده و دارم همین موضوع را ادامه میدهم.
و جلوگیری از کشتار. فعالیت برای لغو حکم اعدام.
منبع:رادیو زمانه؛ ایرج ادیب زاده